دومین سالگرد فوت نیلا
سلام دختر خوشگلم دو سال پیش همین روز بود که اومدم بیمارستان گفتن دیگه کاری از دستشون بر نمیاد از ناف به پایین تمام تنت سیاه شده بود جون نداشتی که تکون بخوری قلبت خیلی ضعیف میزد اونموقع فقط داشتم نگاهت میکردم بابایی فقط داشت گریه میکرد نمیدونم چرا هیچ حسی نداشتم فقط میخواستم نگاهت کنم اومدم به خانم پرستار گفتم که میشه دستگاه رو ازش جدا کنید که راحت بشه خانم پرستار گفت نمیشه باید حتما قلبت بایسته یهو به خودم اومدم دیدم اشکام داره میریزه پایین نشستم بالای سرت برات کلی لالایی خوندم همون لالایی که دوست داشتی وقتی تو شکمم بودی برات میخوندم بخش نوزادا ساکت شده بود من هیچ صدایی نمیشنیدم فقط صدای خودم بود که تو گوشم تکرار میشد که...
نویسنده :
مامان نیلا
11:21
لبحند آمين
تولد دوسالگي نيلا بدون نيلا
سلام فرشته اسموني مامان خيلي دلم برات تنگ شده امروز شد دو سال كه بدنيا اومدي اگه بودي كلي تدارك ميديم برات و بهترينا رو برات اماده ميكردم هرسري كه ميرم خونه خاله ليلا و آمين رو بغل ميكنم همش ياد تو ميافتم كه نتونستم دل سير بغلت كنم دلم آتيش ميگيرهههههه خدا آمين رو براش حفظ كنه دلم خيلي تنگ شده غصه نبودنتو خيلي ميخورم دلم ميخواست الان ميبودي و شيطنت ميكردي صد افسوسسسسس فرشته مهربونم تولد دوسالگيت مبارك ميدونم جات خوبه و راحتي ولي كاش پيشم بودي بازم غصه نبودنت داره قلبمو ميشكنه هر چي بگم كم گفتم
من و عشق خاله
عشق خاله هستن ايشون آقا آمين خيلي لذت داره وقتي بغلت ميكنيش و ميبوسيش...
نویسنده :
مامان نیلا
16:08
دلتنگي بعد از دوسال همچنان ادامه دارد
دو سال پيش همين موقعها بود خونه رو رنگ كرديم به خاطر نيلا خانم و داشتيم وسايل نيلا رو ميچيديم و كم كم اماده ميشديم كه دخترمونو بغل بگيريم ولي صد افسوس كه نشد بشه دوسال از اون ماجرا گذشته و من از غم و غصه دخترم ١٤ كيلو اضافه كردم و همش دارم از دوري دخترم ميسوزززززم...
نویسنده :
مامان نیلا
23:27
تولد مامان بزرگ
امروز تولد مامان بزرگ بود كمتر از يه ماه مونده به دومين سالگرد تولدت دخترم چقدر جات خاليههههه از وقتي تو رفتي من باهات مُردم ...
نویسنده :
مامان نیلا
0:36