بازخوانی وبلاگ
سلام خوشگلم قند عسل مامان که هیچ وقت نشد شیرینی بوسه ها تو تجربه کنم
خیلی دلم برات تنگ شده از صبح داشتم از اولین پستی که تو وبلاگت گذاشتم میخوندم چه روزهای خوبی بود در انتظار اومدنت بودم داشتم برات خرید میکردم اتاقتو درست می کردم قربونت برم که یه بارم نتونستی تو تختت تو اتاقت بخوابی الهی مامان فدات بشه که حتی یه بارم نتونستی لباس بپوشی
دخترم همه وسایلتو بسته بندی کردم که خاک نگیره منتظرتم هر وقت که موقعش شد بیای پیشمون
اسباب بازیهاتم جمع کردم تو جعبه هاش گذاشتم دختر گلم فقط وسایل حموم و لوسیونهاتو و پوشک و دستمال مرطوب و چیزهایی که تاریخ داشت رو دادم رفت وقتی بیای بهترشو میخرم برات
هر ثانیه از زندگیم رو به فکر توام همه دعوام میکنن ولی من عاشقتم عزیزم دلتنگتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتم
مامانم راست میگفت تا مادر نشی نمیفهمی حس مادر و فرزندی رو
اگه میموندی 38 روز دیگه تولد 1 سالگیت بود چقدر نقشه کشیده بودم برات که اولین تولدت لباس مینی موس برای تو و خودم بگیرم باهم ست کنیم و همون رنگ لباسم برای بابایی باهم بریم آتلیه عکس بندازیم
ولی صد افسوس که نشد رفتی و تنهام گذاشتی
قربون چشمهای خوابالوت برم هر چی از دلتنگی بگم کمه
نمیتونم به کسی حرفی بزنم تنها همدم من تویی عشقم که میام برات مینویسیم
نیلا دخترم کاش پیشم میموندییییییییییییییییییییییی
چرا رفتی چراااااااااااااااااا من بیقرارم
ز سر سودای آغوش تو دارم
چرا رفتی چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا